انشا درباره قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید 96

هنگامی که از ابری چکیدم  هنوز در جست و جوی نشان امیدبخشی بودم ؛ به زیر پایم که نگاه کردم حس و حال عجیبی سراسر وجودم را فرا گرفت ، دهکده ای سرسبز و زیبا را دیدم که مردم در مزارع مشغول کار بودند قبلا که در شکمم مادرم  خانم ابری بودم از دنیا و اتفاق هایش برایم می گفت . هوا در آسمان سرد بود اما هر اندازه که فاصله ام با زمین کمتر می شد دمای هوا نیز کمتر می شد انگار هوا و زمین باهم متحد شده بودند . من به این هوای مرطوب و گرم عادت نداشتم . کم کم که به یکی از مزارع  نزدیک شدم کوجودات عجیبی را دیدم این موجودات برایم ناآشنا بودند . جانور بزرگی را دیدم  که پوستش قهوه ای رنگ و پشمالو بود . با دیدن این جانور ترسی عمیق وجودم را تسخیر کرد . ناگهان یک چیز غول پیکری با سروصدای هراس انگیز به طرفم آمد ؛ دردی سنگین  تمام بدنم را فرا گرفت . بعد از مدتی چشم هایم را گشودم فضایی با درختان ملامت انگیز و اندوهبارترین جانوران را دیدم . درد شدیدی را حس می کردم اما همزمان به فکر وقتی افتادم که مادرم خانم ابری از دنیا و موجوداتش می گفت ، موجوداتی که به گفته ی مادرم آنها را انسان می نامیدند . مادرم می گفت انسان ها موجودات عجیبی هستند گاهی خوشحال اند ، گاهی غمگین و گاهی نیز خنثی...

 

خیلی دوست داشتم انسان ها را ببینم .

سرم را تکان دادم صدای عجیبی را شنیدم . این صدا برایم تازگی داشت تا به حال چنین صدایی را نشنیده بودم . دمای هوا در حال تغییر کردن بود از این تغییر دما راضی نبودم . با گرم شدن هوا و آمدن خورشید خانم به طرب آسمان اوج گرفتم . نمی دانم از خورشید خانم مو طلایی متنفر باشم یا خوشحال ... زیرا با رفتنش به زمین آمدم و با برگشتنش به نزد مادرم باز گشتم .

زمان پخش سریال در چشم باد از شبکه تماشا

زمان پخش سریال در چشم باد از شبکه تماشا

شبکه نمایش از امروز (شنبه ۳۰ بهمن) در ساعات ۱۹ و ۲۰ بجای پخش سریال، از ساعت ۱۹ به پخش ... سریال «خانه ای در باد» نیز جایگزین سریال «خانم مارپل» شد .... بسیار نوک تیز و زشت دیده میشود و حتی درگیری چشم و عصب انسان نیز بیشتر خواهد شد .

ادامه مطلب ...